استخوان لای زخم گذاشتن هایی که پدر خوزستان را درآورده است…! در شرایطی که مرتبا تمام فضای مجازی پر است از تصاویر کارگران معترض گروه ملی فولاد ؛ نیشکر هفت تپه و…و بحث روز خانواده ها ترس و نگرانی از عقب افتادن حقوق ها و عدم تامین معیشت در این شرایط گرانی وانفسا و‌کمربر است با […]

  • استخوان لای زخم

    استخوان لای زخم گذاشتن هایی که پدر خوزستان را درآورده است…!

    در شرایطی که مرتبا تمام فضای مجازی پر است از تصاویر کارگران معترض گروه ملی فولاد ؛ نیشکر هفت تپه و…و بحث روز خانواده ها ترس و نگرانی از عقب افتادن حقوق ها و عدم تامین معیشت در این شرایط گرانی وانفسا و‌کمربر است
    با این روش سیاستی دولت در خوزستان پیش بینی می شود که بزودی باز هم شاهد حضور تعداد بیشتری از خانواده های مظلوم اهوازی و خوزستانی در کف خیابان ها باشیم
    یک نگاه اجمالی که به وضعیت مدیریت استان بیندازیم اگر قدری نه سیاسی که حتی اجتماعی به موضوعات بنگریم وضع واقعا هراس انگیز است!
    شرکت توسعه نیشکر و صنایع جانبی که در زمان نسیم صادقی حتی یک روز حقوق عقب افتاده نداشت با وضعیت مدیریتی عجیبی روبروست…! محمود شمیلی خود هم نمی داند دقیقا چکاره است؟!
    سجادی و شیراوند و علیرضانادری یکتا هم که بعد از آمدنش امید به بهبود بود…امروز دقیقا مشخص نیست که قرار است چه نقشی را ایفا کنند؟
    تمام نیشکر مستأصل است و این یعنی عدم تامین مالی در آینده ی نزدیک! و خطر بزرگ عدم پرداخت حقوق ها و قصه های تکراری و‌ غمناک خانواده های محروم و مظلوم کارگران و آمدن نزدیک به ۲۲ هزار خانواده ی اینبار نیشکر! به درب استانداری و…!

    فولاد اکسین هم که عروس هزار داماد است و دقیقا مانند بازی گرگم به هوا شده!!
    و هر روز یکی مدیرعامل می شود و ساعتی دیگر فرد دیگری و هر روز یک نفر کاندیدای مدیر عاملی معرفی می شود…!
    آب و برق خوزستان هم تعیین تکلیف نگردیده و هر روز پیمانکاران و‌رانت خوارانی را می بینیم که در راهروهای مجلس برای گذاشتن فرد مورد علاقه !!!ی خود و گرفتن امضاهای فرمالیته ی نمایندگانی که خود حالا هر کدام هزار بازی در آستین دارد…روز را به شب می رسانند!
    در بحث فرمانداران نیز بسیاری از شهرها حیران و‌سرگردانند و‌دقیقا معلوم نیست کی به کی؟! ‌‌چی به چی؟! هست!

    باز هم هستند شرکت ها و سازمان هایی که در روزهای آتی به آنها خواهیم پرداخت…

    این وضع خوزستان مرا به یاد حکایت شاه سلطان حسین و محمود افغان انداخت…که ملازمان فریاد برآوردند که شاهنشاها افغان ها به پشت دروازه ی اصفهان رسیده اند…و‌شاه سلطان حسین با لبخندی آرام گفت :بزودی جن و‌پری های احضار شده آنها را به عدم خواهند فرستاد… و اما عاقبت از شدت محاصره و طولانی شدن آن مردم به خوردن سگ ‌و گربه روی آوردند و سلطان حسین با دست خود تاج بر سر محمود افغان گذاشت…و این عاقبت استخوان لای زخم گذاشتن و دل به اوراد خیالی و‌ وهم بستن در مقوله ای کاملا جدی و حساس چون سیاست است
    سیاستی که امروز در خوزستان تعلل و عدم قاطعیت در تصمیم گیری ها و نبود جدیت در آن؛ مردم را با خطر جدی معیشتی و استان را با چالش بزرگ امنیتی روبرو کرده است..

    بابک طهماسبی ۸آذر ۹۷

     

    استخوان لای زخم  استخوان لای زخم   استخوان لای زخ